نقش کامیونیتی در آینده چیست؟
سهم تعریف کردن برای خود در بزنگاههای فناورانه رویایی است که بسیاری برای خود میبافند. از شرکتهای مختلف تا آدمها و سرمایهگذارها و حتی کشورها. بسیار هستند کسانی که با خود میگویند کاش روزهای ابتدایی راهاندازی وبسایتی چون دیجیکالا در سالهای ۸۵ و ۸۶ خورشیدی روی این کسبوکار آنلاین سرمایهگذاری کرده بودند. یا هستند کسانی که با خود میگویند آنها که در سال ۲۰۰۸ روی توییتر سرمایهگذاری کردند چه چیزی را دیدند و پیشبینی کردند!
اما یکی از اشتباهات و خطاهای راهبردی که چنین حسرت و تفکری موجب میشود این است که سالها بعد به جای دیدن فرصتهای تازه و میدانهای جدید فناوری و نوآوری دوباره به سراغ نمونههای مشابه کسبوکارها و فناوریهایی رفت که همیشه حسرت جا ماندن از آنها را داشتهایم.
این کاری است که چین در راهبردهای خود در قبال فناوری و نوآوری انجام داده است. چین به این نتیجه رسیده که کپی کردن سیلیکون ولی در نهایت یک بازی و سرمایهگذاری ناکارامد است. اساسا دیگر سیلیكونولی دوم مفهومی ندارد كه چین بگوید ما سیلیكونولی دوم داریم یا نداریم. وقتی میگویید سیلیكونولی دوم، یعنی سیلیكونولی ندارید بلکه چیزی مشابه آن دارید که معلوم نیست نتایج آن برای شما مشابه چیزی باشد که سیلیکونولی برای اقتصاد آمریکا داشته است. این خطایی است که سالها در ایران هم سیاستگذاران نوآوری مرتکب میشوند!
اما آنها که مانند چین پذیرفتهاند که از یک پارادایم عقب افتاده و در آن سهمی پیدا نکردهاند تمرکز و تلاششان را میگذارند روی پارادایمها و فرصتهایی که در آینده دیدهاند. این یک راهبرد درست است. اینکه شما به جای چسبیدن و درجا زدن و هزینه بیجا کردن در نوآوریهایی که حتی مبدعان آنها در حال عبور از آن هستند حواستان جمع این موضوع باشد که از پارادایمشیفت بعدی سهم بگیرید.
سهم گرفتن از پارادایمشیفتها
به واسطه همین نگاه بود كه در حوزه بلاكچِین، كریپتوكارنسیها و سرمایهگذاری در این حوزه دولت چین به شدت رویکردی باز در پیش گرفت. البته که باز هم مسائل و ترسهای سیاسی باعث شده تا این سیاست درست سالهای اخیر خود را در ماههای گذشته قربانی تصمیمهای اشتباه کند. اما اگر باز هم با همان نگاه سیاسی چینیها هم نگاه کنیم متوجه میشویم که دولت چین به شدت به دنبال توسعه یوآن دیجیتال است. چینیها می خواهند اول رمزارز ملی خود را در داخل و در جهان فراگیر کنند و بعد به کسبوکارهای رمزارزی و بلاکچینی مختلف اجازه فعالیت بدهند. فارغ از همه اولویتهای آنها در این سیاستگذاری آنچه در اینجا اهمیت دارد دیدن فرصتهای آینده و یک تغییر پارادایم در حوزه نوآوری است که چینیها به جای ساختن یک سیلیکونولی دوم میخواهند از آینده بلاکچینمحور جهان سهم داشته باشند.
یک مثال دیگر کشور ترکیه است. ترکیه سالهاست تولید خودرو خود را متوقف کرده و سرمایهگذاری عظیمی روی تولید خودروهای برقی کرده است. به عبارتی ترکیه به این نتیجه رسیده بود که هرچقدر سرمایه و تمرکز روی بازار جذاب فعلی خودرو بگذارد باز در برابر خودروسازهای بزرگی چون تویوتا و فولکسواگن شانس زیادی ندارد. اما آنها آینده بازار خودرو یعنی الکتریکی شدن آن را زودتر از دیگر دولتها دیدند و دست به کار شدند. حالا ترکیه میتواند ادعا کند از بازار خودروهای برقی که در ده سال گذشته یک بازار بزرگ خواهد شد سهمی خواهد داشت.
با این دیدگاه است كه باید آیندهنگرانهتر به موضوع و مبحث سرمایهگذاری نگاه کرد. یک سرمایهگذار باهوش همیشه میداند که تلاش او قرار است فردا به نتیجه برسد، پس چرا وقتی میخواهد استراتژیاش را بچینید با مختصات امروز فكر کند؟
آیا ما هم میتوانیم از این آینده سهمی داشته باشیم؟
این کاری است که ایران امروز هم به آن محتاج است. دیدن یک آینده که پر از فرصت است و اقتصاد ایران که دهههاست بازیگر مهمی در اقتصاد جهانی محسوب نمیشود میتواند از آن سهم داشته باشد و دوباره کشوری به نام ایران به مناسبات و بازیهای بینالمللی برگردد. دیدن آینده و مختصات آن است که هم برای شرکتها هم برای ایدهپردازان هم برای سرمایهگذارها و هم برای کشورها میتواند فرصت رشد و تبدیل شدن به یک بازیگر مهم را در دسترس قرار دهد.
خیلیها این روزها ممکن است با خود بگویند این همه تلاش برای رسیدن به فناوری 5G بابت چیست! مگر همین 4G كار کاربران و کسبوکارها را راه نمیاندازد؟ چرا آمریكا و چین خودشان را تا این حد به در و دیوار میزنند كه اولین کشور در تجاریسازی 5g بشوند؟ آنها آیندهای را میبینند که در آن پردازش تصاویر و گرافیکهای بسیار باکیفیت و سنگین یکی از بدیهیترین ابزارهای آن است. یعنی اگر در وب۲ این انتقال دادهها و پیامها بود که در شبکههای اجتماعی تحولساز شد در وب ۳ این حضور گرافیکی افراد و کسبوکارهاست که تحول بزرگ را رقم خواهد زد و چنین گرافیکهایی نیاز به اینترنتی بسیار پرسرعتتر از چیزی که امروز استفاده و اصلا میتوانیم تصور کنیم دارد! این است دلیل نبرد بر سر 5G! اینجاست که مفهوم ENABLER (توانمندساز) به میان میآید. یعنی متغیرهایی که ضرورت یا حضور آنها به همهگیری یک فناوری یا سبک تازه از زندگی و اقتصاد کمک شایانی میکند.
شركتهایی كه دغدغه امروز ندارند برای فردا بازیگوشی میكنند و تكنولوژیهایی را توسعه میدهند که اگرچه امروز کارکردی ندارند اما مانند اکسیژن برای زندگی در آینده مهم خواهند شد. نتیجه این بازیگوشیها در مواردی توسعه تكنولوژیهایی است كه بعدها توانمندساز تكنولوژی بعدی خواهند بود. شاید امروز عینکهای هوشمند کارکرد چندانی نداشته باشند اما همین گجتهای بهظاهر بدون کارکرد است که با فراگیر شدن 5G، میتوانند توانمندساز متاورس و وب۳ باشند! شاید شرکت یا آدمهایی که در به وجود آمدن فورجی نقش داشتند با خود بگویند این فناوری برای سالها کفاف نیاز دنیا را خواهد داد.
اما آنها که دغدغه امروز را ندارند بلكه برای فردا كار میكنند مطمئن هستند که نیازهای فردا چیز دیگری است. همینها هستند که سرمایهگذار فناوریها و ابزارهایی چون 5G و عینکهای هوشمند و متاورس و رمزارزها و ماشینهای الکتریکی و… میشوند!
ورود به جهان آنلاین واقعی
ما در حال ورود به عصر تازهای به نام حضور آنلاین هستیم. عصری که پیشنیاز آن توسعه زیرساختهای وب ۳ است. فناوریای که این روزها شرکتها و سرمایه گذارهای زیادی در حال توسعه آن هستند. صحبت از کسانی است که مختصات آینده را از امروز دیدهاند و ریسک سرمایهگذاری روی فرصتهای آن را پذیرفتهاند. آنها میدانند که دنیایی که در آن به جای استفاده از اینترنت آدمها و شرکتها در آن حضور خواهند داشت اصلا شبیه دنیای ایکامرسهای امروزی نخواهد بود. اینجاست که بینش درست مبتنی بر فردا به کمک شرکتها و آدمها میآید تا تصمیمهای منطقی و هوشمندانه بگیرند.
در این فضای نوآورانه و در بخشهای مختلفش تغییرات زیادی رخ داده است، اما در بُعد كامیونیتی بازیگران خیلی حرفهایتر و مؤسسات مالی بسیار بزرگی به میدان آمدهاند. وقتی شرکتهای بزرگ به میان میآیند مشخص است که دیگر صرفا صحبت از جذابیت رشد نجومی یک یا چند رمزارز خاص در میان نیست. این شرکتها بههیچوجه وارد فضاهای پرریسک و مبهم نمیشوند. ورود آنها نشانهای است از اینکه آنها افقهای روشنی از آینده را دیدهاند. آنها نیامدهاند که صرفا از یک جهش در یک رمزارز سود کلانی بردارند و بروند. اصولا ورود به چنین بازارهای پرریسکی برخلاف سیاستها و فرهنگ موسسات بزرگ مالی دنیاست. آنها فرصتهای کسبوکاری و سرمایهگذاری آیندهای را دیدهاند که ابزارها و فناوریهایشان همین حالا در حال توسعه است. اینجاست که باید ورود شرکتهای بزرگ را نه از منظر تغییر قیمت رمزارزها بلکه از منظر قطعی شدن پارادایم شیفت فناورانه تازهای مورد بررسی قرار داد.
مؤسسات مالی بسیار بزرگ هیچگاه وارد میدانهای سرمایهگذاری قمارگونه نمیشوند؛ آنها معمولاً روی چیزی سرمایهگذاری میكنند كه در ذهنشان پشتوانه قویای دارد. مؤسسات بزرگ داستان را اینطور دیدهاند كه حوزه كریپتوكارنسی به شدت برای سرمایهگذاری جذاب است. شاید با پارادایم و نوع تفكر كنونی برخی رمزارزها پشتوانه نداشته باشند، اما از دیدگاه آنها تكنولوژیهای به شدت برندهای برای چند سال آینده هستند. شركتی كه روی یك کسبوکار بلاکچینی چند میلیارد دلار سرمایهگذاری میكند، قاعدتاً نیامده که چند میلیارد دلار پوكر بازی کند! آنها روی تكنولوژیای سرمایهگذاری کردهاند که احتمال میدهند بخشی از زیرساختها و اقتصاد آینده خواهد بود.
در آیندهای که مبتنی بر چنین تغییراتی است، کامیونیتیها نقشی اساسی دارند. هر کسبوکار و هر ایده و هر پول و هر پروژهای که بتواند آدمهای بیشتری را دوروبر خود جمع کند برنده خواهد بود. فارغ از اینکه امروز روی کاغذ ایده و راهبردش واقعی و عملیاتی به نظر بیاید یا نه! آیندهای مبتنی بر فناوری غیرمتمرکز یعنی مهم شدن نقش جوامع همشکل یا همان کامیونیتیها.
تغییرات اخیر چقدر جدی و مهم بودهاند؟
این تغییر دیدگاه بسیار مهم است. از طرف دیگر واقعی شدنِ آرزو و آمالهایی كه در حوزه كریپتوكارنسی در سالهای گذشته در مورد آنها صحبت میشده بسیار جذاب است؛ كشوری به اسم السالوادور پول رسمیاش را بیتكوین کرده است. درست شبیه همان ملتهایی كه شاید هزاران سال قبل برای اولین بار گفتند كه به جای تهاتر میخواهند سكه ضرب کنند. صرفنظر از اینكه آن كشور چقدر جمعیت دارد و چقدر برای دنیا به لحاظ ژئوپولتیك مهم است این تغییر بزرگ و به رسمیت شناختهشدن است که اهمیت دارد.
تغییری که از آن صحبت میکنیم چقدر مهم است؟
مكانیزمها و تكنولوژی غیرمتمركزِ معطوف به بلاكچین و رمزارزها در شكلدادن و تغییر شكل دادن جوامع خیلی تأثیر خواهند داشت. این گزارهای است که در دو سال اخیر بهخصوص زیاد شنیده و تکرار شده است. اما واقعا از چه درجهای از تغییر صحبت میکنیم؟! چقدر باید منتظر تحولهای بزرگ باشیم؟ چقدر آینده با چیزی که این روزها میبینیم متفاوت است؟
بیایید یک مثال واقعی را باهم مرور کنیم. به این فکر کنید که آیا یک پلتفرم به تنهایی میتواند مقوله سلامتی را در دیدگاه كلان و حاكمیتی و حتی در دیدگاه سازمان ملل متحد ارتقا دهد؟ آیا یک کسبوکار آنلاین میتواند شاخصهای سلامتی را از چیزی که امروز هست به شدت بالاتر ببرد. چطور یك پلتفرم میتواند چنین كاری انجام بدهد؟
درست همین روزها یك پلتفورم در حال توسعه است كه توكن درونشبكه دارد، هرکسی در هر کجای دنیا میتواند کیف پول رمزارزیاش را به آن وصل کند، مهم نیست كه در ایران، سنگال، عربستان یا جای دیگری باشد، هرچه بیشتر بدوید و ورزش کنید بیشتر به شما توكن میدهند و این توكن قاعدتاً عرضهاش محدود است و قیمتش مدام بالاتر خواهد رفت! این پلتفرم چه تغییری را رقم میزند؟ جواب ساده است: خیلیها برای پول درآوردن میدوند. خیلیها كه دونده ماهر هستند و به منابع جهانی و حتی كشوری دسترسی ندارند، معروف میشوند و عدالت ورزشی میتواند در سطح بزرگتری در جامعه گسترانده بشود.
در این پلتفرم جهانی به واسطه یك تكنولوژی غیرمتمركز هر فرد مشتاق یا مستعدی میتواند هم پول در بیاورد و وضعیت مالیاش را تغییر بدهد و هم میتواند در دنیا معروف بشود. چطور یك شبکه اجتماعی مانند یوتیوب یا اینستاگرام و فیسبوک توانسته یك خواننده را از دل یك روستا در سطح جهان معروف كند، چطور اینهمه سلبریتی و آدم معروف و ثروتمند از دل این شبکههای اجتماعی در ده سال گذشته بیرون آمد که تا پیش از آن فرصت عرض اندام نداشتند؟! حالا شما همین فرصت را با یک امکان اضافه یعنی قابلیت اتصال کیف پول در هر حوزهای میتوانید پیادهسازی کنید. هرکسی استعدادی در هر حوزهای داشته باشد روی یک بستر غیرمتمرکز میتواند برای خود فرصت اقتصادی ایجاد کند.
این چیزی كه است که میتواند آینده سلامت را دگرگون کند. میتواند مفهوم عدالت اقتصادی مبتنی بر استعداد ورزشی را دگرگون کند! آن هم برای خیلیها كه در حال حاضر دسترسی مناسبی برای بروز تواناییهایشان را ندارند. چه كسی برای پول میدود؟ آن كه ندارد.
در حوزههای دیگری هم میشود این تغییرات بزرگ را به وضوح دید آنهم به واسطه اینكه تكنولوژی مالی تازهای توانسته بهصورت غیرمتمركز و در سطح جهانی به صورت رایگان به عنوان یک «توانمندساز» ظاهر شود و امکان مراوده مالی میان آدمهایی که همدیگر را نمیشناسند برقرار کند! (درست مثل لایکهایی که میتوانیم این روزها پای پستهای هر آدمی در شبکههای اجتماعی بگذاریم و با همین لایک کردنها باعث معروف شدن او شویم!) این فرصتی است که با ظهور و توسعه رمزارزها (فارغ از قیمت امروز آنها، فارغ از چارتهایی که بالا و پایین میروند) در انتظار آینده اقتصاد و جوامع مختلف است. اینکه چه کسانی زودتر و بیشتر از این آینده بهره میبرند رازی است که پیچیدگی چندانی ندارد: آنها که آینده را امروز میبینند، فرصتهای آن را پیشبینی میکنند و به استقبال آنها میروند…
دیدگاهتان را بنویسید